ORANGEPRO

ORANGEPRO

وبلاگی در مورد دنیای کامپیوتر
ORANGEPRO

ORANGEPRO

وبلاگی در مورد دنیای کامپیوتر

داستان امشب/ نیروی دریایی یک شبح می بیند

در دفتر وقایع روزانه ناوشکن قدیمی کنیسون، که متعلق به نیروی دریایی بود، با گزارش رسمی و ثبت شده دو برخورد عجیب مواجه می شویم که توضیح پذیر نیستند. یکی از آن ها طی اوایل زمستان ۱۹۴۲ رخ داد، هنگامی که کنیسون در آبهای آن سوی گلدن گیت به گشت زنی مشغول بود و به دنبال زیر دریایی های ژاپنی احتمالی می گشت. شعاع دید بسیار ضعیف بود، زیرا مه غلیظی ناگهان همه جا را فرا گرفته بود و کنیسون نیز که در حال بازگشت به طرف پایگاه بود، بسیار با احتیاط پیش می رفت، به امید این که رادار نسبتا ابتدایی اش بتواند به موقع جزایر فارالون را شناسایی کند و مانع از به وجود آمدن هر نوع حادثه ای شود.

دیده بان روی عرشه جلو هاوارد بریزبین بود، و دیده بان روی عرشه توپ عقبی، شخصی بود به اسم تریپاد، ناگهان دیده بان روی عرشه اصلی، اژدرانداز درجه اول جک کورنلیوس، از طریق بی سیم خودش فریاد زد که بقیه افراد به سمت عقب کشتی نگاه کنند خیلی زود. سپس کورنلیوس با حالتی هیجان زده به کابین فرماندهی نیز خبر داد. هم کورنلیوس و هم تریپاد گزارش دادند که کنیسون با فاصله ای بسیار اندک از یک تصادم دریایی نجات یافته است، زیرا آن ها یک کشتی بادبانی دو دکله سرگردان را دیده بودند که با سرعت از فاصله چند متری پاشنه ناوشکن عبور کرده بود. اظهارات هر دوی آنان در مورد آن کشتی با یکدیگر مطابقت داشت: یک کشتی چوبی کهنه بادبانی و فاقد سرنشین، از نوعی که مدتها بود از این صفحات محو شده بودند. کشتی مزبور مدت حدود بیست ثانیه در معرض دید قرار داشته بود و هر دو دیده بان آن را رویت کرده بودند. اما به گفته مسئولان رادار هیچ نشانه ای از حضور آن بر روی صفحه رادار به چشم نخورده بود.

در آوریل ۱۹۴۳، هنگامی که کنیسون در حوالی سان دیه گو، به ماموریت گشت دریایی گمارده شده بود، روزی پس از اسکورت کشتی حمل و نقل لورلین در میان آن آبهای پر از زیردریایی، در حال بازگشت به بندر اصلی خود بود. مدتی از شب گذشته بود که کنیسون به نقطه ای در حدود دویست و چهل کیلومتری سان دیه گو رسید. دریا مانند شیشه صاف و آرام بود و آسمان با هزاران ستاره درخشان تزئین شده بود. ملوانها کارلتون هرشل و هاوارد بریزبین بر بالای کابین فرماندهی مشغول دیده بانی بودند. آن ها از طریق دوربین های خود متوجه یک کشتی باری شدند که داشت با سرعت به طرف آن ها می آمد. آن دو به کابین رادار خبر دادند…. اما مسئول رادار هیچ شیئی را بر روی صفحه دستگاه خود مشاهده نکرد. حالا دیگر کشتی باری فقط حدود یازده کیلومتر دیگر با آنان فاصله داشت و هر دو دیده بان می توانستند با چشم غیر مسلح آن را ببینند. ناگهان، کشتی مزبور ناپدید گشت….. و برگی دیگر به تاریخچه اشباح دریا افزوده شد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد