ORANGEPRO

ORANGEPRO

وبلاگی در مورد دنیای کامپیوتر
ORANGEPRO

ORANGEPRO

وبلاگی در مورد دنیای کامپیوتر

کد تقلب برای GTA پلی استیشن

این کد های تقلبGTA مخصوص پلی استیشن هست 


فرمت:pdf


حجم:36kb


فایل رو از اینجا دانلود کنید.

نسخه آینده ویندوز در اینترنت منتشر شد




نسخه آینده ویندوز در اینترنت منتشر شد










نسخه بعدی ویندوز موسوم به ویندوز آبی که مراحل اولیه طراحی را می گذراند چند روزی است در اینترنت منتشر شده است.









به گزارش فارس به نقل از ان بی دی تی ویٰ ویندوز آبی نسخه ۹۳۶۴ اگر چه از نظر ظاهری شباهت های زیادی به ویندوز لمسی ۸ دارد اما تفاوت هایی نیز با این نسخه پیدا کرده که از جمله آنها می توان به ارتقای رابط کاربری و همین طور تلاش برای افزایش سازگاری امکانات لمسی آن با نیازهای کاربران اشاره کرد.

نسخه ای از ویندوز آبی که در اینترنت منتشر شده تنها ۳۲ بیتی است و حجم آن ۲.۶۳ گیگابایت است. نسخه ۶۴ بیتی این ویندوز فعلا در فضای مجازی منتشر نشده و مشخص نیست که مایکروسافت طراحی این ویندوز را تا چه حد به پیش برده است.

در این نسخه تلاش شده تا کاربران برای اعمال تغییرات مورد نظر در ظاهر ویندوز و شخصی سازی آن امکانات بیشتری در دست داشته باشند. همچنین دکمه ای به نام PLAY هم به منوی ویندوز آبی اضافه شده و حالت مشاهده دوگانه برای دسترسی همزمان به دو برنامه هم به گونه ای تغییر کرده که هر برنامه ۵۰ درصد صفحه را پر کند.

افزوده شدن نسخه ۱۱ مرورگر اینترنتی Internet Explorer با قابلیت همگام سازی زبانه هاٰ افزوده شدن ماشین حساب پیشرفته برنامه ضبط صدا وبرنامه های مختلف چندرسانه ای از جمله دیگر تغییرات اعمال شده است.

آیا فرضیه ی انیشتین اشتباه است؟


نوترینوایسنا : فیزیکدانان دریافته‌اند که ذرات ریزی موسوم به نوترینوها با سرعتی بالاتر از سرعت نور حرکت می کنند.

در صورت تایید این یافته ها، انقلابی بزرگ در فیزیک نوین اتفاق خواهد افتاد.

این یافته هادر پی آزمایش اوپرا که افشانه‌های نوترینو را از مرکز سرن در ژنو به آزمایشگاه گران ساسوی موسسه ملی فیزیک اتمی (INFN) در ایتالیا ارسال کرده اند به دست آمده است. پس از تحلیل نتایج ۱۵ هزار ذره، به نظر می‌رسد که نوتیرینوها فاصله را در سرعت ۲۰ بخش بر میلیون سریعتر از سرعت نور طی می‌کند.

محققان با استفاده از سیستم‌های جی‌.پی‌.اس پیشرفته و ساعت‌های اتمی این سرعت را با دقتی کمتر از ۱۰ نانوثانیه تعیین کرده اند.

دانشمندان اوپرا به رهبری انتونیو اردیتاتو از دانشگاه برن با آگاهی کامل در مورد فاجعه‌بار بودن عدم تایید این نظریه تصمیم گرفته‌اند تا اطلاعات خود را با امید انجام بررسی دقیقتر عمومی کنند.

این دانشمندان همچنین به دنبال جمع‌آوری اطلاعات بیشتر و تحلیل سنجش‌های خود در جهت کاملتر کردن یا رد آنها هستند. نتایج این تحقیقات بر روی سایت ArXiv منتشر خواهد شد.

پژوهش های نشان داده بود که برخی ذرات خاص می‌توانند در شرایط خاصی از سرعت نور پیشی بگیرند. برای مثال ذرات خاصی قادرند در زمان گذر از آب یا روغن، سریعتر از نور حرکت کنند. اما هیچ چیز نمی‌تواند در خلا از نور سریعتر باشد.

تا پیش از این تصور می‌شد که محدودیتی در این زمینه وجود داشته و سرعت نور در خلا برتر است. این محدودیت سرعت کیهانی که ۲۹۹ میلیون و ۷۹۲ هزار و ۴۵۸ متر بر ثانیه است، پایه اصلی نظریه نسبیت خاص انیشتین را تشکیل می‌دهد. بازنویسی این قانون می‌تواند پیامدهایی از جمله احتمال سفر در زمان را داشته باشد.

برنامه های فضایی ایران

داستان امشب | بخشش خدا

پیر مرد تهی دست، زندگی را در نهایت فقر و تنگدستی می گذراند و با سائلی برای زن و فرزندانش قوت و غذائی ناچیز فراهم می کرد. از قضا یک روز که به آسیاب رفته بود، دهقان مقداری گندم در دامن لباس اش ریخت و پیرمرد گوشه های آن را به هم گره زد و در…

همان حالی که به خانه بر می گشت با پروردگار از مشکلات خود سخن می گفت و برای گشایش آنها فرج می طلبید و تکرار می کرد: ای گشاینده گره های ناگشوده عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای. پیر مرد در حالی که این دعا را با خود زمزمه می کرد و می رفت، یکباره یک گره از گره های دامنش گشوده شد و گندم ها به زمین ریخت او به شدت ناراحت شد و رو به خدا کرد و گفت:
من تو را کی گفتم ای یار عزیز / کاین کره بگشای و گندم را بریز / آن گره را چون نیارستی گشود/ این گره بگشوندنت دیگر چه بود
پیر مرد نشست تا گندم های به زمین ریخته را جمع کند ولی در کمال ناباوری دید دانه های گندم روی همیانی از زر ریخته است. پس متوجه فضل و رحمت خداوندی شد و متواضعانه به سجده افتاد و از خدا طلب بخشش نمود.



تو مبین اندر درختی یا به چاه/ تو مرا بین که منم مفتاح راه ( مولانا)

۹ عادت خوب برای موفق شدن

موفقیت را می توان در یک کلام آگاهی دانست. هنگامی که شما نسبت به انجام کاری آگاه باشید و با علم به آن پیشروی کنید، در واقع در مسیر موفقیت گام برمی دارید.
تکنیک های پیشرو را دست کم …

لحظه آخر

به هنگام حمله ی ناپلئون به روسیه دسته ای از سربازان او در مرکز شهر کوچکی از آن سرزمین همیشه برف در حال جنگ بودند …


یکی از فرماندهان به طور اتفاقی از سواران خود جدا می افتد و گروهی از قزاقان روسی رد او را می گیرند و در خیابانهای پر پیچ و خم شهر به تعقیب او می پردازند .

فرمانده که جان خود را در خطر می بیند پا به فرار می گذارد و سر انجام در کوچه ای سراسیمه وارد یک دکان پوست فروشی می شود و با مشاهده ی پوست فروش ملتمسانه و با نفس های بریده بریده فریاد می زند : کمکم کن جانم را نجات بده . کجا می توانم پنهان شوم؟!

پوست فروش میگوید : زود باش بیا زیر این پوستینها و سپس روی فرمانده مقداری زیادی پوستین می ریزد …

پوست فروش تازه از این کار فارغ شده بود که قزاقان روسی شتابان وارد دکان می شوند و فریاد زنان می پرسند : او کجاست ؟ ما دیدیم که او آمد تو!!!

قزاقان علیرغم اعتراضهای پوست فروش دکان را برای پیدا کردن فرمانده فرانسوی زیر و رو می کنند . آنها تل پوستین ها را با شمشیرهای تیز خود سیخ می زنند اما او را نمی یابند سپس راه خود را می گیرند و می روند .

فرمانده پس از مدتی صحیح و سالم از زیر پوستینها بیرون می خزد و در همین لحظه سربازان او از راه می رسند .

پوست فروش رو به فرمانده کرده و محجوب از او می پرسد : ببخشید که همچین سوالی از شخص مهمی چون شما می کنم اما می خواهم بدانم که اون زیر با علم به اینکه لحظه ی بعد آخرین لحظات زندگیتان است چه احساس داشتید ؟

فرمانده قامتش را راست کرده و در حالی که سینه اش را جلو میداد خشمگین می غرد : تو به چه حقی جرات میکنی که همچین سوالی از من بپرسی ؟ سرباز این مردک گستاخ را ببرید چشماشو ببندید و اعدامش کنید . من خودم شخصا فرمان آتش را صادر خواهم کرد !!!

محافظان بر پیکر پوست فروش چنگ زده کشان کشان او را با خود می برند و سینه کش دیوار چشمان او را می بندند پوست فروش نمی تواند چیزی ببیند اما صدای ملایم و موجدار لباسهایش را در جریان باد سرد می شنود و برخورد ملایم باد سرد بر لباسهایش خنک شدن گونه هایش و لرزش غیر قابل کنترل پاهایش را احساس می کند …

سپس صدای فرمانده را می شنود که پس از صاف کردن گلویش به آرامی میگوید :

آماده …………. هدف ……

در این لحظه پوست فروش با علم به این که تا چند لحظه ی دیگر همین چند احساس را نیز از دست خواهد داد ؛ احساسی غیر قابل وصف سر تا سر وجودش را در بر می گیرد و قطرات اشک از گونه هایش فرو می غلتد پس از سکوتی طولانی پوست فروش صدای گامهای را میشنود که به او نزدیک میشوند …

سپس نوار دور چشمان پوست فروش را بر می دارند . پوست فروش که در اثر تابش ناگهانی نور خورشید هنوز نیمه کور بود در مقابل خود فرمانده فرانسوی را می بیند که با چشمانی نافذ و معنی دار چشمانی که انگار بر ذره ذره وجودش اشراف دارد به او می نگرد…

آنگاه به سخن آمده و به نرمی می گوید : حالا فهمیدی که چه احساسی داشتم ؟!